نطق اقبال

دین من همان خداوندگاریست

که بحری بیکران

بر روشنی ابصارت ریخت؛

تنها بازماندگان ماهیان عشق،

فلسهای ماه نشان دیروزند

که امروز زنجیر محکم دوست داشتن شده اند

به دور گیسوان مواج دریای نگاهت!

الهه مهر نشان من؛

ببخش که پشت میکنم به در گهت،

به آن همه آیات مهر و نوازش های بندگی.

حرف عشق، اگر میان من و تو فریاد شود

حتی اگر عقل با قابوس الف

به منطق اعلای محبت برسد،

یال و کوپال اقبال سرگشته ی من

نطق هجر و هجرت میخوانند

بر این با هم بودن!

***

*ترمه سلطانی هفشجانی*

 




ادامه مطلب

[ سه شنبه 97/3/1 ] [ 12:42 صبح ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]

ساخت کد موزیک